بی هیچ استراحتی...

به تمام آدم های دنیا بی تفاوت شدن بی هیچ استراحتی......

و زندگی میگذرد. ..

و تو میمانی و این گذشته ای که برای خودت درست کردی و آینده ای که خواهی ساخت...

مراقب باش برای چیزهایی که خواهی ساخت

بی هیچ استراحتی......

جواب کنکور و رتبه هم اومد 

رتبه 44 کشوری دانشگاه ولیعصر روزانه 

:))

فروغ جان هم برای دانشگاهش میاد تهران 

بسی خوشحالم 

+دانشجو شدم دیگهD:

بی هیچ استراحتی......

وقتی دیر به دیر میای 

دیگه حس نوشتنت رو از دست میدی 

کلی حرف هست که بزنم ولی نمیدونم چه جوری شروع کنم

 

+گوشی خریدم:)

بی هیچ استراحتی......

از توی ماشین به آدم ها نگاه میکنم 

به زندگی هر کدومشون فکر میکنم

به بلال فروش هاا...

سبزی های روی گاری که نم بارون خورده بهشون و تازه شدن...

به پسری که گوشه ی دیوای تکیه داده و داره تو این هوای بارونی سیگار میکشه...

نم بارون به صورتم میخوره و 

من غرق میشم توی خوشبختی 

زندگی همینه ، خوشحالی با چیزهای کوچیک 

پس سعی کن از این زندگی کوتاهت لذت ببری:)

بی هیچ استراحتی......

شب به اون چشمات خواب نرسه 

به تو میخوام مهتاب نرسه...

بی هیچ استراحتی......

ساعت 9 صبح بیدار شدم 

بارون نم نم به پنجره میخورد و هوا پاییزی بود 

اتاقمو مرتب کردم ، صبونه رو خوردم و آماده شدم 

تا با بهاره و زهرا بریم انقلاب 

برای خرید وسایل ماکت 

بماند که زهرا 40 دیقه دیر کرد

ولی خیلی خوب بود توی هوای بارونی :)))

دوس داشتم :)

 

بی هیچ استراحتی......

روز اول بارون 

رفتم زیر بارون و دعا کردم همینجوری 10 روز پشت سر هم بارون بیاد 

انگار خدا صدامو شنیده ؛)

چه حس خوبی :)

بی هیچ استراحتی......

دوشنبه میریم عروسی 

 ومن برای سه شنبه کلی کار دارم 

اسکیس های سایت ، امتحان متره 

تازه دوشنبه تا 5 مدرسم

بی هیچ استراحتی......

در وصف صبح شنبه از آنتوان چخوف:

چه هوای خوبی است امروز؛

چنان خوب است که نمی‌دانم چای بنوشم یا خودم را دار بزنم!

بی هیچ استراحتی......